۱۳۹۹/۱۰/۲۴ - ۱۶ : ۵۰

روایت «برنز» از مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا

روایت «برنز» از مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا

روزنامه «اعتماد» در ادامه نوشت: کمتر نقطه بحرانی در چهل سال گذشته وجود دارد که ردپایی از ویلیام برنز، در مقام دیپلمات امریکایی در آن پیدا نشود. او سفیر امریکا در اردن و روسیه بوده و سه سال به عنوان نفر دوم وزارت خارجه امریکا خدمت کرده است. او نماینده امریکا در مذاکرات محرمانه تهران و واشنگتن در مسقط پایتخت عمان بود، از واپسین دیپلمات‌های امریکایی بود که رسما به دمشق سفر کرد، نقش محوری در هماهنگی واشنگتن با متحدان در سرنگونی معمر قذافی، رهبر پیشین لیبی داشت، ریاست مهم‌ترین ماموریت دیپلماتیک امریکا در جهان را در مسکو برعهده داشت و برای چهار رییس‌جمهور، متوالی از جمهوری‌خواه و دموکرات، خدمت کرد.

جو بایدن در بیانیه خود برای معرفی ویلیام برنز به عنوان گزینه‌اش برای ریاست سازمان جاسوسی خارجی امریکا نوشته است: «برنز یک دیپلمات مثال‌زدنی است که دهه‌ها در سراسر جهان برای امن و ایمن نگه داشتن مردم و کشور ما تجربه جمع کرده است ... او با من هم‌عقیده است که اطلاعات و امنیت باید غیرسیاسی باقی بماند و ماموران اطلاعاتی ملت ما سزاوار احترام و تحسین هستند.»

مذاکره در کانال محرمانه

برنز با همراهی جیک سولیوان که او هم در هفته‌های گذشته به عنوان مشاور امنیت ملی رییس‌جمهور بعدی امریکا معرفی شده است، سال 2013 مسوول مذاکرات محرمانه با جمهوری اسلامی ایران در خصوص برنامه هسته‌ای در عمان بود؛ مذاکراتی که نهایتا دو سال بعد به امضای برجام میان ایران و 6 قدرت جهانی منجر شد.

او همچنین رئیس هیت مذاکره‌کننده امریکا در مذاکرات ایران و 1+5 بود که همتای او در هیات ایرانی سعید جلیلی دبیر وقت شواری عالی امنیت ملی محسوب می‌شد.

برنز بعد از آنکه از وزارت خارجه امریکا بازنشسته شد، ریاست موسسه آموزشی «موقوفه کارنگی برای صلح بین‌المللی» را برعهده گرفت. ملوین گودمن، تحلیلگر پیشین آژانس اطلاعات مرکزی امریکا در یک مقاله با اشاره به سوابق برنز نوشته است: «انتصاب برنز یک سیگنال و یک پیام جدی به جهان می‌فرستد که در امریکا بار دیگر خدمات عمومی [به جای خدمت به منافع شخصی] در امریکا احیا شده است. این برای همه ساختار اطلاعاتی و امنیتی امریکا مهم است و نه فقط سازمان سیا.»

ویلیام برنز،گزینه جو بایدن برای ریاست آژانس اطلاعات مرکزی امریکا می‌گوید نخستین ماموریت مهمش به عنوان یک کارمند دون‌پایه سفارت امریکا در اردن، انتقال تجهیزات جاسوسی از امان به بغداد بوده است. برنز خاطره اولین ماموریت محرمانه‌اش برای دستگاه دیپلماسی امریکا را بارها برای رسانه‌ها تعریف کرده و به تازگی آن را در کتاب «گفت‌وگوهای پشت‌پرده (کانال پشتی)» با جزئیات شرح داده است. ماجرا این است که برنز، درست همزمان با سال‌های جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به عنوان کارمند سفارت امریکا در اردن، داوطلب ارسال تجهیزات ارتباطی و اسناد به صورت محرمانه به بغداد می‌شود. سفیر وقت امریکا یک خودرو در اختیار او می‌گذارد و به او می‌گوید که سبیل مرزبان‌های اردنی را چرب کرده است که او بتواند با مدارک تقلبی از مرز عبور کند و محموله محرمانه‌اش را به سفارت امریکا در عراق برساند. اما بعد از چند ساعت رانندگی، در آستانه عبور از مرز، نیروهای اردنی او را بازداشت کرده و تمامی تجهیزات ارتباطی و خودرو را توقیف می‌کنند. برنز بعد از دو روز بازداشت توسط سفارت امریکا آزاد می‌شود اما تجهیزات، اسناد و خودرویش ضبط شدند. نخستین ماموریت مهم و محرمانه ویلیام برنز با شکست مواجه شد اما او تا سال‌ها بعد، یکی از گزینه‌های اصلی مقام‌های دستگاه سیاسی امریکا برای ماموریت‌های سخت و محرمانه بود.

آخرین بازمانده ایران - کنترا

او بعد از اردن به شورای امنیت ملی امریکا مامور شد. همان زمان، یک عملیات محرمانه و پیچیده دیگر که یک راس آن به جنگ عراق علیه ایران، یک راس کمک‌های نظامی به اسراییل و یک راس مبارزه با کمونیسم در امریکای جنوبی می‌رسید در جریان بود. وقتی این عملیات محرمانه لو رفت، برنز هم جزو کسانی بود که در معرض پاکسازی قرار داشت. اما این ‌بار هم نجات یافت. ویلیام برنز می‌گوید در رسوایی مشهور ایران - کنترا که به پاکسازی عمیق در دستگاه مشاوره امنیت ملی رییس‌جمهور امریکا منجر شد، نقشی نداشته است. جان پویندکستر، مشاور وقت امنیت ملی رونالد ریگان از کار برکنار شد و تقریبا تمامی زیردستانش در شورای امنیت ملی اخراج شدند. ویلیام برنز می‌گوید آنقدر مقامش پایین بوده که کسی کاری به کار او نداشته است.

وقتی کالین پاول به عنوان مشاور امنیت ملی بوش پدر انتخاب شد، برنز ارتقای مقام یافت و به عنوان رئیس اداره خاورمیانه شورای امنیت ملی منصوب شد. اعتماد کالین پاول به او در شورای امنیت ملی، باعث شد که برنز به سرعت پله‌های ترقی را بالا برود. در حالی که برای یک دیپلمات عادی امریکایی دست‌کم 20 سال تجربه لازم است که به مقام‌های ارشد مدیریتی در وزارت خارجه برسد، او با 10 سال سابقه، آن‌هم در یک دولت جمهوری‌خواه به مقام دستیاری وزیر خارجه در دولت بیل کلینتون رسید و به عنوان مشاور ارشد برای دو وزیر خارجه، وارن کریستوفر و مادلین آلبرایت خدمت کرد.

آخرین مامور در سوریه

ویلیام برنز به زبان‌های روسی و عربی تسلط کامل دارد. یک سال پیش از آغاز بحران سوریه، ویلیام برنز واپسین دیپلمات ارشد امریکایی بود که در سفری رسمی به سوریه، مذاکرات امنیتی با بشار اسد، رییس‌جمهوری سوریه را آغاز کرد. برنز از طرف اوباما برای بشار اسد پیام برده بود که امریکا آمادگی دارد تا سفارت خود را بعد از 5 سال در دمشق بازگشایی کند و در مورد افزایش همکاری‌های امنیتی با دمشق مذاکره کرده‌ بود. فوریه 2010 برنز پس از دیدار با بشار اسد گفته‌ بود: «در دیدار با بشار اسد، رییس‌جمهوری سوریه امیدوار شدم که می‌توانیم برای پیشرفت در منافع مشترک دو کشور همکاری کنیم.» برخلاف امیدهایی که برنز در اظهاراتش بعد از دیدار با رییس‌جمهوری سوریه اظهار کرده ‌بود، درست یک سال بعد از این دیدار، جنگ داخلی در سوریه آغاز شد. در این مدت نه تنها روابط دمشق و واشنگتن بهبود نیافت بلکه با آغاز جنگ داخلی در سوریه، امریکا عملا حمایت از گروه‌های مسلح مخالف دولت از جمله گروه‌های افراط‌گرا را برای سرنگونی اسد آغاز کرد.

انتقادها از انتخاب فردی از خارج سازمان

با وجود سوابق طولانی ویلیام برنز، او نخستین گزینه بایدن برای هدایت آژانس بدنام اطلاعات مرکزی امریکا (CIA) نبود. رییس قبلی سازمان، جینا هسپل از جاسوسان سابقه‌دار CIA بود که نامش با مشارکت در ترویج شکنجه در این سازمان گره خورده‌ بود. پیش از هسپل، مایک پمپئو ریاست سازمان CIA را برعهده داشت که بعدا به عنوان وزیر خارجه امریکا منصوب شد. با این حال مایک پمپئو، قبل از ورود به سازمان سیا سابقه دیپلماتیک نداشت.

به نوشته دیوید ایگناتیوس، خبرنگار ارشد روزنامه واشنگتن پست، در میان نخبگان این سازمان جاسوسی، این انتظار وجود داشت که بایدن گزینه‌هایی با سابقه بیشتر در میان همتایانشان را به ریاست CIA بگمارد. به نوشته واشنگتن پست، مایکل مورل، تحلیلگر ارشد این سازمان جاسوسی که برای مدتی مسئولیت سرپرسی سازمان را برعهده داشت، اصلی‌ترین گزینه پیشنهادی پیشکسوتان CIA به دولت جدید بود. ایگناتیوس می‌نویسد که انتخاب یک دیپلمات به جای یک جاسوس با سابقه برای جانشینی رئیس پیشین، جینا هسپل که از میان جاسوسان بدنام سازمان انتخاب شده ‌بود، بسیاری از قدیمی‌های CIA را ناامید کرده است. آنها امیدوار بودند که فردی آشنا با ساز وکار و ساختار این سازمان جاسوسی بتواند بر «بازسازی» آن برای قرن بیست و یکم نظارت کند. به نوشته سی‌ان‌ان مورل هم مانند جینا هسپل رییس کنونی سیا متهم است که از برنامه استفاده از شکنجه در سازمان سیا حمایت کرده و به همین دلیل بسیاری از سیاستمداران دموکرات، مخالف انتخاب او به مقام ریاست این سازمان جاسوسی بودند.

واشنگتن پست می‌نویسد بایدن از ابتدا علاقه‌مند بوده که فردی از بیرون نهاد جاسوسی را در مقام ریاست آن بگذارد تا مدیری با قضاوت و دیدگاه مستقل بر عملکرد این سازمان نظارت کند. گفته می‌شود که نخستین گزینه او برای ریاست CIA توماس ئی دانیلون، یکی از مشاوران امنیت ملی باراک اوباما، رییس‌جمهوری پیشین بود. دانیلون از دوستان نزدیک بایدن است اما حاضر به پذیرش این مسئولیت نشده است.

گزینه دیگر بایدن برای ریاست آژانس اطلاعات مرکزی امریکا دیوید کوهن، مقام ارشد وزارت خزانه‌داری امریکا بود که پیش از این در دوران اوباما دو سال به عنوان معاون این سازمان خدمت کرده‌ بود.

آنچه سیاستمداران ارشد امریکایی در مورد برنز می‌گویند

هیلاری کلینتون، وزیر خارجه پیشین امریکا ویلیام برنز را «صندوقچه اسرار دیپلماسی امریکا» توصیف می‌کند. برنز سال 2016 یکی از گزینه‌های اصلی هیلاری کلینتون، نامزد وقت انتخابات ریاست‌جمهوری برای تصدی مقام وزارت خارجه بود. جان کری، وزیر خارجه پیشین امریکا که او را به عنوان نفر دوم وزارت خارجه برگزید و او را «دیپلمات دیپلمات‌ها» توصیف کرده است در مورد او می‌گوید: «برنز، استاندارد طلایی ساکت باش و سرت رو پایین بنداز و کارت را بکن در حوزه دیپلماسی است.» تعریف‌ و تمجیدهای اینچنینی از ویلیام برنز فقط مختص دموکرات‌ها نیست. همکاران جمهوری‌خواه او نیز او را به عنوان یک فرد قابل اعتماد و پرکار می‌شناسند. جیمز بیکر، وزیر خارجه بوش پدر او را «یک کارمند دولتی بی‌نظیر» توصیف می‌کند که «حقیقت را بدون پرخاشگری برای قدرتمندان بیان می‌کند». بیکر در مورد برنز می‌گوید: «او فردی ایدئولوژیک نیست و همه به او اطمینان دارند.» ریچارد آرمیتاژ، معاون وزیر خارجه در دوران جورج بوش می‌گوید: «آنچه باعث می‌شود بیل به یک شخصیت ویژه بدل شود، آرامش، غیرهیجانی بودن و میزان دانش اوست که بر مبنای یک بنیان پولادین بنا شده است. او یک آدم اصولگراست که تسلیم مصلحت‌ها نمی‌شود.»

منتقد ترامپ

ویلیام برنز از زمان ورودش به حرفه سیاست خارجی در سال 1981 تا سال 2014 که با 33 سال سابقه خدمت بازنشسته شد بدون توجه به حزب رییس‌جمهور حاکم، مسوولیت‌های مهمی در وزارت خارجه امریکا داشت. با این حال برنز از منتقدان سیاست خارجی دولت ترامپ محسوب می‌شد. او سال گذشته در مصاحبه‌ای با شبکه خبری پی‌بی‌اس در مورد سیاست خارجی دولت ترامپ گفته ‌بود: «من فکر می‌کنم ما در حال کندن چاله‌ای عمیق برای خودمان هستیم. به نظرم وقتی که از کندن دست ‌برداریم (که فکر می‌کنم این کار را بکنیم و امیدوارم خیلی زود) و دوباره بالا برگردیم، می‌بینیم که چشم‌انداز اطرافمان به ‌شدت علیه منافع و ارزش‌های ما تقویت شده است چراکه دشمنان و رقبای ما از این وضع بهره‌برداری کرده‌اند.»

بیل برنز 3 هفته پیش همراه با چندین دیپلمات ارشد پیشین امریکایی نامه‌ای را به مایک پمپئو، وزیر خارجه امریکا امضا کرده‌ بود که از او می‌خواستند برای حفظ منافع امریکا و جلوگیری از افزایش ناامنی در خاورمیانه از قصد خود برای اعلام انصارالله یمن به عنوان یک گروه تروریستی، عقب‌نشینی کند.

برنز تابستان امسال در مقاله‌ای برای مجله آتلانتیک پیش‌بینی کرده ‌بود که دونالد ترامپ از پذیرش نتیجه انتخابات در صورت شکست خودداری خواهد کرد و این اقدام را یک آسیب اساسی به دموکراسی امریکا توصیف کرده ‌بود.

روایت مذاکرات محرمانه در عمان

کتاب «گفت‌وگوهای پشت پرده» نوشته ویلیام جوزف برنز و ترجمه آرمین منتظری آبان‌ماه سال 1398 از سوی انتشارات کتاب‌سرا چاپ و منتشر شد. «ایران» بخش قابل‌ توجهی از این کتاب را به خود اختصاص داده است. 33 سال حضور فعال ویلیام برنز در عرصه سیاست خارجی ایالات متحده امریکا او را به صندوقچه‌ای از خاطرات سیاسی معاصر تبدیل کرده است. ویلیام برنز نخستین رویارویی با هیات مذاکره‌کننده ایران در مذاکرات محرمانه عمان در سال 1391 را این‌گونه روایت می‌کند:

«صبح روز دوم، هوا گرم و مرطوب بود. برای قدم‌زدن صبحگاهی از اقامتگاه خارج شدم. هوای به‌شدت گرم بیرون هیچ کمکی به برطرف‌کردن ناخوشی ناشی از پرواز طولانی نکرد. «سالم» به همراه رئیس دربار سلطنتی و رئیس سازمان اطلاعات عمان به اعضای هر دو هیات خوشامد گفتند و ما وارد اتاق گفت‌وگوها شدیم. از این اتاق منظره کامل دریا قابل رویت بود. با «خاجی» و دیگر همکارانش دست دادم که عبارت بودند از «رضا زبیب»، مدیرکل امریکای شمالی در وزارت خارجه، «داوود محمدنیا» از وزارت اطلاعات، نمایندگان سازمان انرژی اتمی ایران، مترجم متبحر هیات ایرانی و افرادی که همیشه فکر کرده‏‌ام شنوندگانی بودند که گفت‌وگوهای ما را ضبط می‏‌کردند. ما پشت میز در مقابل هم نشستیم. آنقدر وزن تاریخ روابط دو کشور بر سرمان سنگینی می‏‌کرد که فرصتی برای لذت‌بردن از منطقه دریا نداشتیم. مقامات عمانی که در سوی دیگر میز نشسته بودند چند جمله مبنی بر خوشامدگویی بر زبان آوردند و اتاق را ترک کردند. در این هنگام سکوتی سخت بر جلسه حکمفرما شد.

سکوت را شکستم و از خاجی خواستم چنانچه تمایل دارد سخنش را آغاز کند. او اما توپ را به من پاس داد. این رفتار خاجی نشان داد ایرانی‏‌ها بیشتر به ماموریت شناسایی آمده‏‌اند. سخنان اولیه کوتاهی مطابق با آنچه رییس‌جمهوری در آخرین جلسه اتاق عملیات کاخ سفید مطرح کرده بود بر زبان آوردم. سعی کردم محترمانه و در عین حال صریح سخن بگویم. آن نشست برای هر دوی ما اهمیت داشت؛ فرصتی نادر دست داده بود تا بتوانیم به‌طور خصوصی مستقیما با هم حرف بزنیم. شک نداشتیم که این گفت‌وگو دشوار خواهد بود. اگرچه هیچ‌کدام از ما قصد نداشتیم انگشت اتهام به سمت دیگری گرفته و او را نصیحت کنیم اما شکی نبود که نسبت به هم سوءظن داشتیم. ارتباط ناپیوسته و غیرقابل‌ توجیهی میان نیاز ایران برای برخورداری از انرژی صلح‏‌آمیز هسته‏‌ای و عدم شفافیت این برنامه وجود داشت. ایران بیش از اندازه به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد بی‏‌اعتنایی می‏‌کرد. در اینجا بار دیگر پیام اوباما به آیت‌الله‏ خامنه‏‌ای را تکرار کردم؛ ایالات متحده امریکا قصدی برای پیگیری سیاست تغییر رژیم ایران ندارد اما مصمم است از دستیابی ایران به سلاح هسته‏‌ای جلوگیری کند. اگر قرار باشد امیدی برای رسیدن به راه‏‌حلی دیپلماتیک بر سر موضوع هسته‏‌ای وجود داشته باشد، ابتدا ایران باید نگرانی‏‌های جامعه جهانی را درک و آنها را رفع کند. عنصر کلیدی برای پیشرفت دیپلماتیک در موضوع هسته‏‌ای ایران این است که تهران گام‏‌هایی اساسی در مسیر اعتمادسازی بردارد و به جامعه جهانی ثابت کند برنامه هسته‏‌ای صلح‏‌آمیزش در مسیر تلاش مخفیانه برای تولید سلاح هسته‏‌ای قرار نخواهد گرفت. در ادامه گفتم اگر ایران آماده انجام این کار باشد، ما هم آماده بررسی این موضوع خواهیم بود که ایران چطور می‏‌تواند برنامه غنی‏‌سازی‏‌اش را در چارچوب یک توافق جامع هسته‏‌ای، ادامه دهد. در پایان سخنانم نیز به شک و تردیدهایی که در پایتخت‏‌های دو طرف وجود دارد اشاره کردم و گفتم خودم هم با بخشی از تردیدها موافقم اما اگر فتوای رهبر عالی ایران در خصوص سلاح هسته‏‌ای حقیقتا جدی است بنابراین یافتن راهی دیپلماتیک و اثبات نادرست بودن تردیدها نباید کار سختی باشد. ما کاملا آماده هستیم این مسیر را بیازماییم.

همان‌طور که من سخن می‌‏گفتم، خاجی و همکارانش گوش می‌کردند و یادداشت برمی‏‌داشتند. در برخی مواقع نگاه‌های سردی به من می‌کردند و گاهی هم سر تکان می‏‌دادند اما حرف‏‌هایم را قطع نکردند. ایرانی‏‌هایی که به عمان آمده بودند از تغییر استقبال می‏‌کردند و رویه‏‌شان کاملا با رویه هیات ایده‏‌آلیست و انسدادگرای جلیلی در مذاکرات با گروه 1+5 متفاوت بود. خاجی و همراهانش دیپلمات‏‌های باتجربه و حرفه‏‌ای بودند. تغییر در شیوه مذاکره ایرانی‏‌ها و جدیت‏شان کاملا آشکار بود.

وقتی حرف‏‌هایم تمام شد خاجی عنان سخن را به دست گرفت. لحن سخنانش بسیار حساب‌شده بود. حتی وقتی که فهرست طولانی و قابل پیش‏‌بینی شکایات ایران از امریکا را قرائت می‌‏کرد هم بسیار محتاطانه و حساب‌شده سخن می‌‏گفت. بشدت از قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل، ترور دانشمندان هسته‏‌ای ایرانی و تاکید علنی امریکا بر عبارت «همه گزینه‌ها روی میز است» انتقاد کرد. او به بازگشت امریکا به سیاست قدیمی «هویج و چماق» در مقابله با ایران، اعتراض کرد و صدایش را بالا برد و گفت: «ایرانی‏‌ها خر نیستند!»

کاملا مشخص بود هیات ایرانی سخنان هشدارآمیز مرا درباره غنی‌‏سازی یادداشت کرده‏‌اند اما آنها انتظار داشتند سخنان دیگری نیز بشنوند. خاجی تاکید کرد ایران «به هر قیمتی» از «حق» خود برای برخورداری از چرخه کامل سوخت هسته‏‌ای از جمله غنی‌‏سازی، دفاع خواهد کرد. ما درباره این مساله با هم بحث کردیم و من تصریح کردم در معاهده ان.‌پی.‌تی «حق» غنی‌‏سازی اورانیوم به صراحت نیامده است. مشکلی که ایرانی‏‌ها با سرسختی‏‌شان برای خود ایجاد کرده بودند این بود که جامعه جهانی نسبت به قصد و نیت آنها به شک افتاده بود. جامعه جهانی مطمئن نبود ایران خواهان برنامه صلح‏‌آمیز هسته‏‌ای است یا می‌‏خواهد یک برنامه هسته‏‌ای نظامی را دنبال کند و وظیفه ایران بود که این شک و تردید را برطرف کند. تاکید مداوم بر حق و حقوق خیالی، کمکی به ایران نمی‌‏کرد.

بعد از جلسه اولیه، نخستین گفت‌وگو از سری گفت‌وگوهای خصوصی و دو به دو را با خاجی برگزار کردم. خاجی رفتاری دوستانه داشت و در عین حال محافظه‏‌کار بود. او به خوبی به این مساله واقف بود که در نهایت دو به دو با هم سخن خواهیم گفت. خاجی تقریبا با حالتی محزون درخواست کرد امریکا حق ایران برای غنی‌‏سازی را بپذیرد و تاکید کرد بدون پذیرش این حق کار دشوار خواهد شد.

دو روز آینده نیز تقریبا با بحث مداوم بر سر همین موضوع گذشت. عصرها به همراه خاجی در محدوده باشگاه افسران قدم می‌‏زدم و جیک و دیگر همکارانم گفت‌وگوهای مشابه با هیات ایرانی را ادامه می‌‏دادند. در این مرحله نوعی ناسازگاری شناختی قدرتمند میان هیات‏‌های دو طرف وجود داشت که تا پایان گفت‌وگوها بر جای خود باقی ‏ماند. ایرانی‌‏ها با لحنی که نشان از غرور شکسته‏‌شان داشت اصرار داشتند مساله هسته‏‌ای یک سوءتفاهم بزرگ بوده و آنها هیچ خلافی مرتکب نشده‏‌اند و هرگز به سوی ساخت بمب قدم برنداشته‏‌اند. آنها معتقد بودند کاملا براساس قوانین بین‌المللی رفتار کرده‏‌اند. آنها معتقد بودند تحریم‌ها غیرعادلانه است و باید برداشته شوند. ما هم با قاطعیت پاسخ می‌‏دادیم که ایرانی‏‌ها در مذاکرات هسته‏‌ای به موفقیتی دست نمی‌‏یابند مگر اینکه بپذیرند اعتبار ادعاهایشان از دست رفته و باید برای جلب اعتماد اقداماتی صورت دهند؛ نه تنها امریکا، بلکه جامعه جهانی به سخنان شفاهی ایرانی‏‌ها اعتماد ندارند.

در سوم ماه مارس، در آستانه پایان یافتن آخرین نشست، من و جیک به صراحت به ایرانی‏‌ها گفتیم ادامه گفت‌وگوهای مخفی، بیش از این، دیگر معنا ندارد مگر اینکه آنها قدم‏‌های محسوس‏‌تری در مسیر اعتمادسازی بردارند. انتظارات ایرانی‏‌ها حقیقتا غیرواقع‏گرایانه بود؛ گویی آنها اساسا در باغ نبودند و عزم جزم جامعه جهانی درباره برنامه هسته‏‌ای ایران را نمی‌‏دیدند.»

 

منبع: اعتماد